مشخصات یک بسیجی نمونه از دیدگاه قرآن (حجت الاسلام و المسلمین قرائتی)
برنامه درسهايى از قرآن سال ۷۰،
تاریخ پخش : [۰۷/ ۰۹/ ۷۰]
بسم الله الرحمن الرحيم
بمناسبت هفته بسيج در خدمت برادرانى هستيم كه در پايگاههاى مقاومت هستند، برادران بسيجى نمونه از سراسر ايران البته همه بسيجهاى مخلص نمونه هستند. يك نمونه واقعى روز قيامت معلوم مىشود، حالا فعلا با اين خط كش كه سپاه دارد شما نمونه هستيد. حالا تازه شما الآن نمونه هستيد آيا تا آخر عمر نمونه خواهيد بود، انشاء الله تا آخر عمر نمونه باشيد، انشاء الله قيامت هم نمونه باشيد. ولى اين نمونه بودنها هم موقت است و هم محدود است و هم سرش به خطر است اميدواريم كه خداوند به ما توفيق دهد افكار و كردارمان جورى باشد كه روز قيامت نمونه باشيم و به قول حديث «دُعِىَ فِى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً» (كافى/ ج ۱/ ص ۳۵) روايات داريم بعضىها توى دنيا گمنام هستند هيچ كس نامشان را هم نمىبرد اما توى آسمانها، فرشتهها مىگويند فلانى نمونه است «دُعِىَ فِى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً» يعنى در آسمانها با عظمت نامش را ياد مىكنند، نامش با عظمت در آسمانها ياد مىشود.
حالا براى يك رزمنده نمونه قرآن صفاتى گفته، كه اين صفات را من مىگويم، بعد هم بحثى را تعقيب مىكنم كه براى همه خوب است، چه بسيجى، چه خواهر و برادر، زن و مرد، كوچك و بزرگ.
بحث عبادات و بهداشت. رابطه بين عبادت و بهداشت. بنابراين حالا به مناسبت هفته بسيج بحثمان اين خواهد بود، رزمنده نمونه موضوع اول، موضوع دوم، رابطه بهداشت و نظافت با نماز. دو تا بحث خوبى است.
اما بحث اول، قرآن مىفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» (توبه/ ۱۱۱) بحث اول را فعلا دنبال مىكنيم، «إِنَّ اللَّهَ» به درستى كه خدا «اشْتَرى» مشترى است، مىخرد «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ» خداوند از مومنين مىخرد، چه چيز را مىخرد «أَنْفُسَهُمْ» جانشان را مىخرد «وَ أَمْوالَهُمْ» مالشان را مىخرد، «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» چند مىخرد، به بهشت مىخرد «بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» خداوند قطعا خدا «اشْتَرى» مشترى، مىخرد از مومنين، خدا از مومنين تحويل مىگيرد، جانشان را مىگيرد، مالشان را مىگيرد، جان و مال را خدا مىخرد به بهشت، جان را مىگيرد، بهشت مىدهد، كسانى كه در جبهه شهيد شدند يا در راه خدا شهيد شدند يا در راه خدا از دنيا رفتند و جان دادن و فدا شدند اينها با خدا معامله كردند، حالا آيا هر كس رفت جبهه؟ مىگويد: نه نمونهاش اين است: آيه قرآن است «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» (توبه/ ۱۱۲) نه هر رزمندهاى پهلوى خدا آبرو دارد و نه هر مجاهدى رزمنده و مجاهد را خدا طرف معامله اش است «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» هر جنسى در دنيا قابل فروش نيست، مىگويند جنس استاندارد، رزمنده استاندارد اين است، اين تمبر پشت پاكتش بچسبد، اگر اين مهر، اين مهر استاندارد است، عمرى كه خدا تحويل مىگيرد اين است، و اگر نه خدا تحويل نمىگيرد، شما خود كه مىروى انار و گوجه بخرى، اگر رسيده نباشد نمىخرى، خدا كه جنس آشغال نمىخرد،
هر پولى را قبول نمىكند. بعضى آيههاى قرآن مىگويد كه اگر هم كه پول دادند قبول نكنيد پول لياقت ندارد «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» (توبه/ ۱۷) اگر يك مشرك پول فرستاد كه مسجد را سنگ مرمر كن، چِكش را برگردان، «ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» هر پولى ارزش ندارد، هر نمازى ارزش ندارد «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ» (ماعون/ ۴) قرآن مىگويد: واى بر نماز خوانها با نمازشان، بابا نماز خوان است، واى به حالش. گفتند آقا خيلى نمازهاى خوبى مىخواند فرمود «كَيْفَ عَقْلُهُ» (كافى/ ج ۱/ ص ۲۴) فكرش چطور است چون ممكن است خيلى عبادت كند ولى خل باشد، بنابراين جنس، جنس استاندارد را خدا مىخرد، نمونهاش اينست، «التَّائِبُونَ» توبه اگر لغزشى كرده، لغزش خودش را اينطور نباشد كه حالا من رزمنده هستم پس همه كارهايم درست است، شما رزمنده هستى اما كار بيخودى هم كردهاى، شما چه حقى داشتى پتوى من را روى خاك انداختى، چه حقى داشتى با ماشين اينطور رانندگى كردى، چه حقى داشتى از اينجا برداشتى دادى اونجا، از اونجا دادى به اينجا. حق و ناحق كردى رزمندهاى كه غير از حضور در جبهه اگر هم خلافى كرده زود برگردد، يك دندگى نكند «التَّائِبُونَ» توبه كند، حتما شنيدهايد اين حديث را در جبهه تير توى سينه يك نفر خورد، افتاد، همه گفتند، برادر عزيزم شهادتت مبارك، رسول اكرم فرمود: ايشان شهيد نيست، ا، آقا از ياران شماست تير خورد، فرمود لباسى كه پوشيده حق نداشته بپوشد، اين لباس از بيت المال است برداشته پوشيده است.
حضرت موسى گفت خدايا حال برادرم چه جور است، گفتند، خطاب آمد كه توى جهنم است، ايشان در جبهه شهيد شد، فرمود: پدر و مادرش از آن راضى نبودهاند، عمرى نماز خوانده، خط فكريش و سياسى آن درست نبوده، ولايت نداشته، «التَّائِبُونَ» غير از رزمندگى، انحرافاتش را درست كند، توبه كند «الْعابِدُونَ» عبد، عابد در پرتو نماز، خودسازى كند، اهل عبادت باشد، «الْحامِدُونَ» خدا را بر دادهها شكر كند، بگويد: خدا را شكر كه جوانيم در راهى مىشود كه تو مصرف مىكنى، اصلا عمر، معناى عمر، به كجا مىگويند عمارت، عمارت به جايى مىگويند كه ساخته شده باشد، به خرابه كه نمىگويند عمارت، عمر و عمارت و تعمير مىگويند، كفش را تعمير كن، ساختمان را تعمير كن، ماشين را تعمير كن، ببين اينها همه يكى است، عمر، تعمير، عمارت، استعمار، استعمار، يعنى آباد كردن، منتها از بس كه ما مىگوييم استعمار، به اسم آباد كردن آمدند خراب كردند، اين كلمه استعمار هم پهلوى ما بد شد وگرنه كلمه استعمار، لغتش، لغت خوبى است.
مثل روز سه شنبه، از بس آدم روز سه شنبه پول گم مىكند، اين كلمه سه شنبه هم پهلويش بد مىشود، استعمار كلمهاش خوب است، مثل مىگويم، نه اينكه سه شنبه پول گم مىكنيد، مىگويند قرائتى هم گفت سه شنبهها پول گم مىكنيد، نه اينطور نيست مثل گفتم، استعمار يعنى آباد كردن، اين معنايش آبادى است، عمارت به چه مىگويند، به جايى مىگويند كه آباد باشد، تعمير، يعنى آبادش كن، پس عمر هم بايد يك چيزى درونش باشد، آبادى، اگر كسى عمر بكند و خودش و قيامتش را آباد نكند، در واقع عمر نكرده است «الْحامِدُونَ» خدا را شكر كه با عمرم خودم را آباد كردم، چه جورى آباد كردى، يك آدم ترسو بودم، در سايه رهبرىهاى حضرت امام (ره) شجاع شدم.
آدمهاى بىسوادى كه سر كلاس نشستهاند اينها در واقع دارند خودشان را بازسازى مىكنند، اگر بناست بازسازى مناطق
جنگى ارزش است و واقعا هم ارزش است، بازسازى انسانها هم يك ارزش است، چون چه فرقى مىكند، خانه خراب را بسازيم يا آدم بىسواد را با سواد كنيم، آن هم يك رقم بازسازى است، ببينيد، عمر، تعمير، عمارت، استعمار، اين ريشه هايش يك واوى است، خدا را شكر كند، «الْحامِدُونَ»، «السَّائِحُونَ»، پيوسته در حال رفت و آمد در پايگاههاى عبادت باشند، سائِحُون، تعبير شده به اينهايى كه مسجد مىروند و مىآيند، به اميد روزى كه اول اذان كه شد اين پايگاههاى مقاومت برنامه بريزند، مسجدها را احيا كنند. ستارهها توى آسمان باشد مردم بدوند بسوى مسجد، كشورهاى ديگه ورزش صبحگاهى مىدوند، زن و شوهرى، خيلى از كشورها را ديدم، زن و شوهر توى تاريك و روشن پا مىشوند مىدوند توى خيابان، منتها مىدوند از پارك به پارك، از اين طرف خيابان و آن طرف خيابان «السَّائِحُونَ» يعنى پا شود، بدود، از اين مركز حق به آن مركز حق، از مدرسه به كتابخانه، از كتابخانه به جبهه، از جبهه به مسجد، از مسجد به جبهه، از خانه اين عمو به خانه آن عمه، از خانه آن خاله به خانه آن دايى، رفت و آمدهايى كه دويدنش جهت داشته باشد، الكى قدم زدن، پست رو و پيش رو نباشد، اگر هم پا مىشود پا مىشود، به نام حضرت مهدى (عج) پا مىشود، مىنشيند، براى خدا مىنشيند، براى خدا پا مىشود، براى خدا نفس مىكشد، «السَّائِحُونَ»، سياحت، حضرت فرمود: سياحت امت من در رفت و آمد به مسجدها است «الرَّاكِعُونَ» ركوع مىكنند، «السَّاجِدُونَ» سجده مىكنند، «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» امر به معروف مىكنند، نهى از منكر مىكنند، «وَ الْحافِظُونَ»، الحمدلله حدود الهى را حفظ مىكنند، نمىگذارند حدود الهى شكسته شود، اگر ديدند در يك منطقه بى حجابى رشد مىكند، بسيج وار و با يك برنامه ريزى، با مشورت مسئولين و با پختگى، بدون اينكه سوء استفاده بكند، حالا يا راديو بى بى سى، يا راديو اسراييل، يا راديو آمريكا و يا منافقين داخلى، بدون اينكه، يك برنامه ريزى مىكند كه حدود الهى حفظ شود، اينها، يعنى يك همچين رزمندهاى، رزمنده است.
الآن وقتى مىگويند، مدير عامل نمونه است، ديروز هم يك جايى بوديم، مدير عاملهاى نمونه را، مدير عاملهاى كارخانههاى نمونه را تشويق مىكردند و لوح مىدادند و اينها الآن به مدير عامل مىگويند مدير عامل نمونه كه، كارخانهاى كه تا پارسال ضرر مىزد، امسال سود بدهد اين را مىگويند شهردار نمونه يعنى خرابهها را گلكارى كند. كوچههاى تنگ را توسعه دهد، شهردار نمونه يعنى شهر را زيبا مىكند، مدير عامل نمونه يعنى كارخانه را سودش را بالا مىبرد، شما را هم كه به عنوان نمونه جمع كردند حالا نمىدانم، معيار نمونه چى است اما قرآن نمونه را اين مىگويد، مىگه اينها نمونه هستند، رزمنده و بسيجى نمونه، پاسدار نمونه، ارتشى نمونه، نيروهاى انتظامى نمونه، اصولا قواى مسلحه نمونه اينست كه بگويد من پنج سال جبهه بودهام اما ده نفر را بيخود ترساندم، دو تا سيلى بيخود زدم، من بروم افرادى كه ترساندم ازشان معذرت بخواهم و آنهايى را كه الكى سيلى زدم از آنها معذرت بخواهم، اين نمونه است كه ضمن اينكه فرمانده قوى است، تا حالا هم توى جبهه بوده در عين حال اجازه نداده كه يك سيلى بيخود به يك كس بزند، اين نمونه است.